از بدو ورودم به دنیا بی اختیار شدم از جبر حکیمانه تا جبر ظالمانه
سالهاست که زندگیه جبرو اختیار برایم مسئله ای حل نشدنی است هر چه چرخ زندگی را میچرخانم به جبر و اجبار بیشتری میرسم
میتوانم بگویم همه اش جبر و اجبار است از نفس کشیدن تا غذا خوردن و اجابت مزاج و حتی عاشق شدن و حتی بخواب رفتن و بیدار شدن و زندگی که عبارتست از پرانتزی بنام آه و دم
شاید زندگی همین باشد همین جبرو اختیار شاید زندگی نام دیگرش اجبار است ،شاید زندگی نام دیگر بنام جبر عاشقانه دارد شاید هم عاشقانه ای اصلا وجود ندارد و همه اش جبر غریزی ست انسانها زندگیشان بر حسب عادت است از نسلهای گذشته تا کنون همه تکرارند و اجبار!
+شاید زندگی همین جبر عاشقانه باشد.
میتوانم بگویم همه اش جبر و اجبار است از نفس کشیدن تا غذا خوردن و اجابت مزاج و حتی عاشق شدن و حتی بخواب رفتن و بیدار شدن و زندگی که عبارتست از پرانتزی بنام آه و دم
شاید زندگی همین باشد همین جبرو اختیار شاید زندگی نام دیگرش اجبار است ،شاید زندگی نام دیگر بنام جبر عاشقانه دارد شاید هم عاشقانه ای اصلا وجود ندارد و همه اش جبر غریزی ست انسانها زندگیشان بر حسب عادت است از نسلهای گذشته تا کنون همه تکرارند و اجبار!
+شاید زندگی همین جبر عاشقانه باشد.
- ۲ نظر
- ۱۷ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۳۵