از بام تهران که نگاه میکنم شهر زیر پایت است
از زیر پاهایت که شهر را نگاه میکنم شهر چراغانی شده
کاش آذین ببندند هر شب برای دیدن شهر
تا تو بشینی و تماشا کنی شهررا
و من تورا..........
و شهرآذین شده زیر پاهایت باشد
- ۲ نظر
- ۳۰ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۰۱
از بام تهران که نگاه میکنم شهر زیر پایت است
از زیر پاهایت که شهر را نگاه میکنم شهر چراغانی شده
کاش آذین ببندند هر شب برای دیدن شهر
تا تو بشینی و تماشا کنی شهررا
و من تورا..........
و شهرآذین شده زیر پاهایت باشد
سجاده ام دستان رو به سوی خدای توست
بوسه بر دستانت سجده بر مُهر پروردگارتوست
پدر
گوشم از گیتارالکتریک و نوت پیانو و صدای دلنشین ویالن پر است
کی مشود بنوازی حضرت حق که رقص مستانه ام آید؟
تمام خود شد
تمام خود شد وقتی چمباته زانوهایش را در آغوش کشید
فهمید کسی را دارد برای خود به اندازه ی تنهاییهایش
اینبار خودش بود که خودش را بغل کرده بود
چند وقتیست یادش رفته بود خودش را بغل کند و دوست بدارد
چند وقتیست برای خودش اواز نخوانده
ای بی کس بینوا مگر می شود برای خود آواز نخواند آن هم در خلوت
خود را بغل کن که هیچ جا به قشنگیه بغل کردن دوست داشتنیه خودت نیست
باز هم یک چهارده خرداد دیگر گذشت ....
تولد از درون آدمها نشات میگیره
واینو میدونم که سهم من از دنیا هرروز تولد است
تولدم مبارک :)
وقتی تو جمعیت دنبال من میگشت و من شانه اش را گرفتم
برگشت و نگاهم کرد
نکاهی به محوطه انداخت و گفت:
زمان میگذرد و دورانها تکرار میشود
چهل سال پیش منو پدربزرگت اینجا بودیم.....
+پدرم منو ببخش اگر کم شده ام
عاشقی حرام شد برای دل
انگاه که دل فهمید به صاحبش دروغ گفته
انگاه که دل فهمید دیگر حنایش برای صاحبش رنگی ندارد
انگاه که نتوانست دلبر پیدا کند
چون که دل محکوم به واهی شدن شد
"جدا نیست حق تو از زندگی
وحق من از زندگی
این جمعه
و آن جمعه بهانه است
لایق که باشم سه شنبه ها هم می آیی
هنوزم منتظرم
که لایق شوم