نــفــر هــفــتــمـ

می نویسم چون هستم

نــفــر هــفــتــمـ

می نویسم چون هستم

وقتی از پله های مترو پایین میرم و شلوغی و ازدحام رو حس میکنم و یه گوشه منتظر اون کسی میشم  که منتظرتمه  نگاه میکنمو به دنبال آن چهره ی آشنا میشم  چهره های جورواجور رو نگاه میکنم، نگاه میکنم وخیره میشم تا چشمام خسته میشن بی فایدس میخواهم اینبار پاهای آدمها رو نگاه کنم و منتظر راه رفتنت بشم اینطور بود که عاشق کفشها و کتونی ها شدم حالا من ماندم و این همه کفشهای جورا واجور عاشق کفشهای چرمیم با طعم راه رفتن تو ،کاش اینبار قدم زدنت لابلای پاهای دیگر تکرار شود اصلا مگر میشود کسی شبیه تو راه رود

من عاشق کفشهای چرمیم با طعم راه رفتن تو......

  • Morteza

نظرات (۶)

دلت واسه کوچیکترین چیز هاشم تنگ می شه :(
پاسخ:
حتی قدم زدن هاش:)
  • یاسمین پرنده ی سفید
  • چه پست خوبی بود:)
    یه حس عاشقانه ی غم انگیزو لبخند برانگیز با خودش داشت... از اون حسای خوب با وجود غمش!
    نمی دونم چرا یاد آهنگ نیما علامه افتادم: مطمئنم آخرین دیدار نبود... تو همین دنیا تو رو می بینم.... خبری از تو به گوشم می رسه... من به هر دوباره ای خوشبینم :)

    فکر کنم یه بار خودتم خونده بودیش :)
    پاسخ:

    ممنونم:)

    عاشق این اهنگم

    من به هر دوباره ای خوشبینم

  • شاهزاده شب
  • چقد خوبه مینویسی مرتصی :)
    پاسخ:
    دلگرمم به شما دوستانم:)
  • یاسمین پرنده ی سفید
  • :)
    پاسخ:
    :)
  • مــــــــ. یــ.مــ
  • :)
    جمله ی آخر همه ی پست رو توخودش داشت:)))
    چسبید:)
    پاسخ:
    :)
  • بای پولار
  • نسخه ی صوتیش چرا طولانی تر بود؟!

    ولی خیلی خوب بود. حس و حالش رو دوست داشتم.
    پاسخ:
    :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی