نــفــر هــفــتــمـ

می نویسم چون هستم

نــفــر هــفــتــمـ

می نویسم چون هستم

یه خاطره با طعم یلدا

پنجشنبه, ۳ دی ۱۳۹۴

یلدا طولانی ترین شب سال از نظر من یعنی یه دقیقه بیشتر در کنار هم بودن یعنی طعم خوب وابستگی یعنی طعم زیبای لذت بردن از یه خانواده گرم وصمیمی ایرانی

اون سال کارم زیاد بود بعد از یه روز سرد پاییزی و شلوغی مترو ،خیابون و تاکسی خودمو به خونه رسوندم خونمون شلوغ بود همه در تب وتاب چیدن میز کرسی و آووردن تنقلات ،آجیل و میوه ها بودند و بوی خوب لبو وباقالی گلپر و کدوی حلوا بدجور با مشامم بازی میکرد که تازه فهمیدم امشب ،شب یلداست


ادامه داستان رو میتونید در فایل صوتی کانال تلگرام جمع ما(blogiha@) بشنوید:)

telegram.me/blogiha

  • Morteza

نظرات (۱)

  • یاسمین پرنده ی سفید
  • خیلی خوب بود مرتضی. مرسی دادا :)
    پاسخ:
    نه به خوبیه شما:)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی