اخ که چقد حرفهااای نانوشته دارم
امیدم به سال 96هس
- ۵ نظر
- ۲۲ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۲۶
گاهی به رنگ انتظار روزهایم را رقم میزنم
گاهی به رنگ رهایی
گاهی به رنگ پاییز
گاهی هم به رنگ خدا
چقدر فکر نکردن بهش سخت میشه وقتی نگاهشو یادت میاد
چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم
گه از آن سوی کشندم گه از این سوی کشندم
ز کشاکش چو کمانم به کف گوش کشانم
قدر از بام درافتد چو در خانه ببندم
فسی آتش سوزان نفسی سیل گریزان
ز چه اصلم ز چه فصلم به چه بازار خرندم
نفسی فوق طباقم نفسی شام و عراقم
نفسی غرق فراقم نفسی راز تو رندم
نفسی همره ماهم نفسی مست الهم
نفسی یوسف چاهم نفسی جمله گزندم
نفسی رهزن و غولم نفسی تند و ملولم
نفسی زین دو برونم که بر آن بام بلندم
#مولانا
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
قدحی صبر کنی
شب را سحر کنی
غم دنیارو از سر بدر کنی
مهم نیست چیزایی رو که از دست میدم
خدایا التماست میکنم خودتو از من نگیر
سرباز کشته شده در راه توام
یک لحظه مهلتم بده تا وصیت کنم
اینگونه که جانم گرفته ای فرصت نکرده ام تا دوباره قیام کنم