نــفــر هــفــتــمـ

می نویسم چون هستم

نــفــر هــفــتــمـ

می نویسم چون هستم

کاش هیچ چیز اجباری نبود

سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴

از بدو ورودم به دنیا بی اختیار شدم از جبر حکیمانه تا جبر ظالمانه 

سالهاست که زندگیه جبرو اختیار برایم مسئله ای حل نشدنی است  هر چه چرخ زندگی را میچرخانم به جبر و اجبار بیشتری میرسم
میتوانم بگویم همه اش جبر و اجبار است از نفس کشیدن تا غذا خوردن و اجابت مزاج و حتی عاشق شدن و حتی بخواب رفتن و بیدار شدن و زندگی که عبارتست از پرانتزی بنام آه و دم
شاید زندگی همین باشد همین جبرو اختیار شاید زندگی نام دیگرش اجبار است ،شاید زندگی نام دیگر بنام جبر عاشقانه دارد شاید هم عاشقانه ای اصلا وجود ندارد و همه اش جبر غریزی ست انسانها زندگیشان بر حسب عادت است از نسلهای گذشته تا کنون همه تکرارند و اجبار!

+شاید زندگی همین جبر عاشقانه باشد.



  • Morteza

نظرات (۲)

  • یاسمین پرنده ی سفید
  • بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    جبر عا*شقانه؟!
    دوسش ندارم... اجبار هیچ جورش خوب نیست... حتی اگه عاشقانه باشه.

    نمی دونم این شعر مال کیه:
    زندگی اجبار است... لاجرم باید زیست!

    و طبق معمول تمام لحظات ناامیدی سعی می کنم شعر یغما رو تو ذهنم مرور کنم:
    زندگی آدماسی نیست که با بی مزه شدن بتوانیم بر سنگفرش خیابان تفش کنیم...
    ما موظف به نیلوفر آبی بودنیم... چه در مرداب لجن بسته... چه در آب نمای یک پارک... باید گل کنیم و عطر بپاشیم وگرنه عفونت جهان را ویران خواهد کرد!
    پاسخ:
    ما موظف به نیلوفر بودنیم :)
  • سکوتـــــــــ پاییزی
  • جبر عاشقانه! !!! چقدر این دوتا کلمه در تضاد هم هستن +سلام مرتضی. وبلاگ جدید مبارک :-)
    پاسخ:
    سلام:)
    جبر عاشقانه ینی اینکه ادما بصورت غریزی یا منفعت کسی رو دوست داشته باشن
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی